دویدن بی‌پایان

فرهاد همیشه احساس می‌کرد که هیچ کارش کافی نیست. هر پروژه‌ای را شروع می‌کرد، قبل از پایان دادن به آن، نقص‌هایش را پیدا می‌کرد و دوباره از اول شروع می‌کرد. حتی وقتی دوستانش او را تحسین می‌کردند، خودش می‌دانست که هنوز کافی نیست.

یک روز، در پیاده‌رویی در پارک، یک پیرمرد آرام به او گفت: «زندگی مانند دویدن در جاده بی پایان نیست که فقط به خط پایان فکر کنی؛ گاهی باید قدم‌هایت را لمس کنی و از مسیر لذت ببری.»

فرهاد برای اولین بار متوجه شد که کمال‌طلبی بی‌وقفه، او را از لذت بردن از مسیر و پیشرفت واقعی باز می‌دارد. آرام‌آرام یاد گرفت که بهترین تلاشش کافی است و نقص‌ها بخشی از مسیر یادگیری هستند.

دعوت به کتاب:
اگر می‌خواهید یاد بگیرید چگونه کمال‌طلبی را مدیریت کنید و از مسیر زندگی خود لذت ببرید، کتاب «دردسرهای کمال‌طلبی» اثر آنتونی و آنتونی را بخوانید.

https://hstory.ir/orhd